تازه عادت کرده بودم به حضور گرم دستات خواب خوب میدیدم هر وقت میوفتادم یاد حرفات چطوری از دلت اومد بریزه رو سرم آوار که خراب شه سقف این دل وقتی که گفتی خدانگهدار فکر کنم دوباره باید با خیالت سر کنم تا عمر این قلب شکسته نشه محتاج نفسهات با خودت اینو نگفتی که نباشی سرده خونه این اتاقه...
به چشمام خیره شو شاید یه چیزی تو چشام دیدی بفهمی که چقدر خوبی چه احساسی بهم میدی از این بن بست دیگه دورم یه دنیا پیش روم وا شد تمومه راهای بسته جلو چشمای من باز شد کنار من تمام تو چقدر شبیه دنیامه عذابم پیش تو خوبه شبیه حس رویامه چقدر آرامش اینجا چه احساسی بهت دارم چه...